English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (6213 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compass swing U چرخش خط محوری
compass swing U قطب نما انحراف طولی قطب نما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
swing U چرخ دادن چرخ تاب
swing U نوسان
swing U جنبش
swing U قطردوران قطر گردش
swing U اونگان شدن یا کردن
let it have its swing U بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing up U درحال تاب خوردن
swing saw U اره کانهای نوسان دار
swing up U بدن راازمیله بالاکشیدن
swing U جنبانیدن
swing U تاب دادن
swing U تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing U تاب نوسان
swing U چرخیدن
swing U تاب خوردن
swing U اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing U ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing U هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing U پیچیدن موازی اسکیها
swing U نوسان کردن
swing U اهتزاز
swing bowler U توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
swing bridge U پل گردان
swing bridge U پل نوسان دار
swing doors U در گردان
swing door U در گردان
swing bucket U جراثقال گردان
swing basket U سبد ابکشی
back swing U نوسان به عقب
swing bell U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
frequency swing U انحراف فرکانس
giant swing U تاب بلند
giant swing U افتاب یا مهتاب
hip swing U چرخ جلو روی پارالل
short swing U پیچهای با شعاع کم
boom swing U حیطه نوسان
boom swing U ناحیه لرزش
swing bar U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
downward swing U نوسان رو به پایین
swing bucket U جراثقال نوسان دار
swing voter U فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
voltage swing U نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
upward swing U نوسان به سمت بالا
to swing the lead U اززیر کار در رفتن
to swing the lead U خود را به ناخوشی زدن
to make somebody swing U کسی را دار زدن [اصطلاح روزمره]
forward swing U تاباولیه
swing roll U چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
swing gates U دریچههای گردان
swing from one's heels U ضربههای قدرتی
to make somebody swing U بدار آویختن کسی [اصطلاح روزمره]
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
german giant swing U افتاب شکسته
There is not room no swing a cat . <proverb> U گربه را مجال گذز نیست .
grid voltage swing U تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
swing half turn U تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
swing frame grinder U دستگاه سنگ زنی نوسان دار
center swing bridge U پل میانگرد
the work is in full swing U کاربخوبی جریان دارد
To shake ( swing , roll) ones hips . U قر دادن
with in compass U بدون مبالغه
compass U به دست آوردن
compass saw U اره تیغه باریک
compass U مدارچیزی راکامل نمودن
compass course U مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
compass U قطبنما
compass U قطب نما
compass U جهت یاب
compass U پرگار
compass U حدود
compass U وسعت دایره
compass U دوره
compass U پرگار قطب نما
compass U حیطه
compass U دایره
compass U تدبیر کردن
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
compass U دور زدن
compass U باقطب نماتعیین
compass U جهت کردن محصور کردن
compass U محدود کردن فهمیدن
compass U درک کردن
compass U گرد مدور
compass U حدود وثغور حوزه
compass point U جهتقطبی
astro compass U قطب نمای ژیروسکوپی
beam compass U پرگار بازودار
steering compass U قطبنمای سکان
standard compass U قطبنمای اصلی مغناطیسی
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
radio compass U قطبنمای رادیویی
per standard compass U برحسب قطب نمای استاندارد
master compass U قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
astro compass U قطب نمای نجومی
aperiodic compass U قطب نمای با عقربه چفت شونده
liquid compass U مایعقطبنما
to box the compass U جهات سی ودوگانه قطب نمارابه ترتیب گفتن
swinging the compass U تصحیح انحراف قطب نما تصحیح خطای قطب نما
to fetch a compass U دورزدن
compass plane U رنده سینه
to fetch a compass U گردگشتن
compass bridge U قطبنمایعرشهکشتی
transit compass U الت سنجش گوشههای افقی
aperiodic compass U قطب نمای چفت شونده
mariner's compass U قطبنمای دریایی
mariner's compass U قطبنمای ژیروسکپی کشتی
compass card U صفحه قطبنما
compass platform U bridge
compass rose U صفحه جهت یاب
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
compass rose U شمال نما
compass calibration U تنظیم انحراف قطب نما
compass stand U binnacle compass
compass calibration U تنظیم قطب نما
compass bowl U جام قطبنما
compass window U شاه نشین نیم گرد
compass card U صفحه قطب نما
compass north U شمال قطب نما
compass north U شمال مغناطیسی
compass compensation U تصحیح قطب نما
compass compensation U تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
compass card U گلباد
compass declination U انحراف قطب نما
compass declination U انحراف مغناطیسی قطب نما
compass direction U سمت قطب نما
compass direction U گرای مغناطیسی
compass direction U جهت قطبنمای مغناطیسی
compass error U جمع انحراف تغییرپذیری وخطای گردش شمالی
compensation of compass U تصحیح قطبنما
compass binnacle U پایه قطبنمای مغناطیس stand compass : sys
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
induction compass U قطب نمای القائی
magnetic compass U قطبنمای مغناطیسی
magnetic compass U قطب نمای مغناطیسی
magnetic compass U قطبنما
magnetic compass U قطب نما
inclination compass U قطبنمای میلی
gyro compass U قطبنمای الکتریکی
compass bearing U زاویه توجیه قطب نما
compass bearing U سمت قطب نما
compass azimuth U گرای قطب نمای کشتی
hair compass U پرگار سوزنی
compass azimuth U گرای مغناطیسی
gyro compass U قطب نمای ژیروسکوپی
gyro compass U قطب نمای نجومی
aperiodic magnetic compass U قطب نمای مغناطیسی بدون نوسان
gyro magnetic compass U قطب نمای ژیروسکوپی ناوژیروسکوپ مغناطیسی
compass acceleration error U اشتباه قطب نما در اثر سرعت گرفتن کشتی یا هواپیما
compass magnetic binnacle U binnacle
compass acceleration error U خطای شتاب جهت یاب
compass meridian line U قطبنمایخطنصفالنهار
cross section of a liquid compass U قسمتموربقطبنمایمایع
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com